دوست دارم اهل آسمان باشم...

دوست دارم اهل آسمان باشم...

آخرین مطالب

۹ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است


 تو ماهی و من ماهی این برکه ی کاشی   

 اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی

             آه از نفس پاک تو و صبح نشابور               

 از چشم تو و حجره ی فیروزه تراشی

       پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار          

 فیروزه و الماس به آفاق بپاشی

         ای باد سبک سار مرا بگذر و بگذار             

 هشدار که آرامش ما را نخراشی

            هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم             

 اندوه بزرگی ست چه باشی، چه نباشی

fati ma
۲۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۹:۳۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
تا حالا شده تو دلت یه کوه حرف نگفته داشته باشیو نتونی به هیشکی بگی ,شده حتی نتونی اینجا بنویسیشون, شده بخوای خودتو آرومو خوشحال نشون بدی ولی هیشکی باور نکنه ,شده به هرجا نگا میکنی غم توی دلت هی بیاد بالا و تا گلوت برسه و راه نفستو بگیره, خیلی درد داره...
خدایا من چمه؟؟ تکلیف منو با خودم روشن کن...
fati ma
۲۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۹:۵۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

دارز بکش چشماتو ببند و گوش کن , این صدای جهان هستیه.. تصورش کن, یکم هولناکه...

کلیک

fati ma
۲۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۰:۴۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


نفسم میگیرد در هوایی که نفس های تو نیست...

fati ma
۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۵۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر



پیش از من و تو لیل و نهاری بودست          گردنده فلک نیز به کاری بودست

هر جا که قدم نهی تو بر روی زمین            آن مردمک چشم نگاری بودست


بعض ازماها بعضی وقتا طوری رفتار میکنیم که انگار مرکز پرگار عالمیم, طوری زندگی میکنیم که انگار جاودانه ایم , طوری فکر می کنیم که انگار مرگی به سراغمون نمیاد و فقط مال دیگرانه.

از زمین و زمان توقع داریم از پدر و مادر از دوستامون, حتی اگه گاهی خدا دعامونو نشنوه و یا حتی یکم دیرتر دعامونو مستجاب کنه باهاش قهر میکنیم

کاری نداریم جز اینکه منیتمونو ارضا کنیم, نمی دونم اسمشو چی می ذارین ..تکبر ,عجب , غرور ,حب نفس .ولی می دونم که اگه جلوش نایستی اگه هرچی ازت می خوادو انجام بدی تبدیل میشه به هیولایی که روحتو می بلعه اونوقت دیگه انسانیتی برات نمی مونه...

اگه یه ذره تفکرتو وسعت ببخشی می بینی که بابا کائنات , زمین , عالم هستی بدون تو هم میچرخه و تو فقط ذره ای هستی در مقابل این عالم بی نهایت اونموقع دیگه به خودت میای و ادعات گوش فلکو کر نمی کنه, دوست داری از این فرصتی که خدا بهت داده استفاده کنی تا بتونی خودتو بکشی بالا طوری که عالم با این همه عظمتش گنجایش تو رو نداشته باشه...

fati ma
۲۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۵۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

سلام بر مدافعان حرم...

fati ma
۲۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

قبلنها که خیلی هم دور نیست آدم خیلی شادی بودم هیچ چیزی باعث نمی شد حس کنم غمگینم . راه که میرفتم قدمهایم خیلی سریع بود , همیشه لبخند می زدم زندگی برایم راحت و بی دغدغه بود تا اینکه بیست وشش سالم شد ...بیست و شش سالگی برایم پر بود از اتفاقات نه چندان خوب که مرا تغییر داد مثل لیوانی که دستی بی هوا به آن خورده باشد و بیفتد شکستم, خودم را دیدم که سعی دارد خودش را جمع کند به هم بچسباند... هرکدام از این تکه ها که روزی فکر میکردم  هیچ چیز نمی تواند از هم بازشان کند الان در گوشه ای افتاده و مرا به گمگشته گی ای عجیب دچار کرده,شده ام مثل هوای بهاری نمی دانم لحظه ای بعد احوالم چه خواهد شد ...

دارم سعی میکنم خودم را بازآفرینی کنم عجیب دلم ثبات می خواهد می خواهم دلم قرص باشد .دارم یواش یواش خودم را  می شناسم ابعاد پنهان روحم دارند یکی یکی ظاهر می شوند و مرا به بهت و حیرت وا می دارند راست می گویند خودشناسی منشا خدا شناسی است... کاش خدا در این بیزمانی که من در آن غوطه ورم یک جوری دستم را بگیرد توقع ندارم مرا بیرون بکشد فقط نگذارد غرق شوم نگذارد نفسم بند بیاید نخواهد ببیند  دست و پا میزنم 

الهی و ربی من لی غیرک...

fati ma
۱۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۹:۵۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

گفتمش سیر ببینم مگر از دل برود                    آنچنان جای گرفتست که مشکل برود

دلی از سنگ بباید بسر راه فراق                      تا تحمل کند آنروز که محمل برود

موجم این بار چنان کشتی طاقت بشکست       که عجب دارم اگر تخته به ساحل برود..

fati ma
۱۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۳:۰۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

احساس کردم خیلی به نوشتن احتیاج دارم,دوست دارم افکارمو ثبت کنم ,اینطوری میتونم خودمو بهتر بشناسم 

همیشه دوست داشتم یه چیزی ازم تو این دنیا بمونه شاید تقدیر من بوده که ناخواسته شغلی رو انتخاب کردم که حالا حس میکنم  آفریده شده بودم براش...

دوست دارم زندگی رو عمیقا درک کنم ...

fati ma
۱۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۹:۱۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر