دوست دارم اهل آسمان باشم...

دوست دارم اهل آسمان باشم...

آخرین مطالب

این همه من...

يكشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۵، ۰۸:۱۳ ب.ظ

کاش برای آدم ها هم دستگاه کپی بود , می رفتم و از خودم به اندازه کافی کپی می گرفتم , یکی اش را می گذاشتم پیش مادرم تا همیشه با لبخند نگاهش کنم , برایم چای بریزد با هم درد و دل کنیم , برایم شال ببافد , موهایم را نوازش کند و من دستهای مهربانش را ببوسم , هیچوقت ترکش نکنم و همیشه دختر مهربانش باشم , نگذارم دلتنگ شود...

یکی اش را می فرستادم پیش پدرم , بنشیند و برایم حرف بزند , نصیحتم کند , برایش متکا بیاورم , تکیه کند و یک لیوان آب از من بخواهد و من بهترین لیوان را برایش انتخاب کنم و لیوان را پر کنم از آب و مهربانی و لبخندش برای همیشه در قلبم ذخیره می شد...

یکی اش را می فرستادم پیش خواهرم, با هم میرفتیم قدم می زدیم, پشت ویترین مغازه ها می ایستادیم و میگفتیم هی نگاه کن آن پیراهن چقدر قشنگ است ...

یکی اش را می گذاشتم پیش برادرم ,وقتی لباس میپوشید و جلوی آینه هی با لباس ها و موهایش ور میرفت می گفتم خیلی خوش تیپ شده ای و او با لبخند کشداری روی لبهایش بیرون می رفت...

ای کاش می توانستم خودم را کپی کنم تا یکی اش را بفرستم خیابان , قدم میزدم و از همه ی دست فروش ها خرید میکردم می رفتم و برای پیرمرد گاری چی که دست هایش یخ کرده است یک جفت دستکش گرم می خریدم تا دست های پینه دارش هم مثل دلش دلگرم شود...

یکی اش را میفرستادم گل فروشی , بغلم را پر میگردم از گل های خوش رنگ و خوش بو ,می رفتم بیمارستان ,به همه مریض ها گل و امید هدیه می کردم...

شاید هم یکی اش را هم می فرستادم پیش تو , تو را بغل کند و دست هایت را بگیرد و قلبت را آرام و گرم کند در چشمهایت نگاه کند و تو برایش لبخند بزنی , لبخندی از ته دلت...

                                               

۹۵/۰۸/۳۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
fati ma

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی